سفارش تبلیغ
صبا ویژن

* توی دوران مدرسه یه بار پایین یکی از برگه هام نوشته بودم "من گـــُلم" ، کلآ این یه جورایی امضام شده بود. جوری که دبیرمون تا همین الآنم منو به اسم "من گـــُلم" بیشتر میشناسه تا اسم و فامیلم!...الآنم یه وقتایی از "گل" واسه یوزر و پسورد و اینام استفاده میکنم (یعنی مدیونین اگه فکر کنین دچار خودشیفتگی شدما! )
حالا اینا رو داشته باشین تا عرض کنم ادامه شو...
رفتم بانک برای گرفتن تآیید نت بانک حسابم قبلشم خودم یوزر و پسوردمو زده بودم و فقط مونده بود تآییدش...قبل از منم یه آقایی اومد واسه همین کار ، منتها اون کلآ حساب کاربریشو باز نکرده بود و کارمند بانک براش زد...
نوبت من شد.
شماره حسابمو دادم و گفت بنام "زهره ..." ؟ گفتم بله تآییدشو میخواستم...
یهو دیدم داره میخنده! میگه پس یوزر و پسوردتونو زدین خودتون قبلآ؟ گفتم هوووووووووووووم؟ بله پوزخند و کارمند جان باز هم خندیدند!!
اون مقدمه ی اول رو که داشتین؟!
خب اونوقتی هم که داشتم این حساب کاربریو باز میکردم همینجوری بیخودی یوزر رو زده بودم : zohrehgole .. خب من چه میدونستم اینم می بینه خلاصه که کمی تا قسمتی سوژه خنده و همانا ضایع شدیم

* فری (دوستم) زنگیده میگه زهره دوتا سوال تخصصی دارم ، زود تند سریع بجواب!
بدون مکث گفتم بله! سوال اول هر سه مورد / سوال دوم هیچکدام پوزخند
بنده خدا چند ثانیه ای هنگ مونده بود که من چی میگم
بعد که دوزاریش افتاد تازه! میخنده میگه تو آدم بشو نیستی!!!!!!!
گفتم خوددی! خب خودت گفتی زوووووووووووود

* از آنجایی که من هیچ وقت توی هیچ نوع قرعه کشی شانس نداشتم (اعم از بانک ، مسابقه ، طرح نوید و میلاد و اصغر همراه اول و...)
ایندفعه مثلآ خیر سرمون برنده شدیم..حالا فکر کردین چی؟!!!؟!
از بین چند صدتا سیم کارت اعتباری، گوشی تلفن همراه سامسونگ، تلویزیون هوشمند سامسونگ ، گوشی تلفن همراه هوشمند سامسونگ، تب لت، لپ تاپ در طرح هزاران لبخند ، دوتا جایزه آخرش 50000ریال بود و 20000ریال!!
زدم چشم قرعه کشی رو در آوردم برنده ی جایزه ی یکی به آخر مونده شدم!!!!!!!!! smsش که اومد میگم اییییییی ول به این شانس یعنی!..همین که آخری نشده خودش خیلی مهمه!!!!

* یه چیز دیگه هم بود میخواستم بگما...یادم رفت!
کلآ این یادداشتم این مدلی شد...محض تنوع!

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

پ.ن 1: از همه دوستانی که تولد رو تبریک گفتن ممنونم گل تقدیم شما
پ.ن 2:
قرار شد از فردا (همین امروز یعنی) برم دانشگاه واسه نمایشگاهی که گذاشتن...اولش گفتم نمیام اما بعدش دیدم حوصله م سررفته خب!...مامان خانم گفتن اگه رفتی و سرماخورده و با دماغ آویزون برگشتی خودت میدونی! (نمایشگاه توی محوطه ی بیرون آخه)
پ.ن 3:مطلع شدیم مادر بزرگوار ملیحه جان  هم جز خوانندگان گل سرخ شدند..از همینجا عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمتشون تبسم خیلی خوش اومدین و ممنون از خضورتونگل تقدیم شما

 


فعلآ همین
خوشتون باشه
تا بعد

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 2:5 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak